مقاله حاضر در پی پاسخ این پرسش است که فهم مبتنی بر واقعیت چیست و چگونه امکانپذیر است؟ فرضیه نگارنده این است که در فهم واقعگرایانه، «تبیین علّی» بر «توصیف» (آنگونه که در نگرش هرمنوتیک مطرح است) و «تجویز» (آنگونه که در پوزیتویسم منطقی متداول است) تقدم دارد. این مقاله کتاب «لویاتان» هابز را به عنوان نماگر کلاسیک تحلیل واقعگرایانه انتخاب و ادعاهای خود را بر مبنای آن اثر ماندگار طرح و تبیین کرده است. بر این اساس ابتدا تعالیم کلیدی مکتب واقعگرایی در قالب چهار مورد یعنی «تمییز عقیده و حقیقت»، «تعریف مواضع بر بنیاد قدرت»، «اصالت بخشی به اخلاق سیاسی» و «استقلال دادن به گستره عمل سیاسی» شرح داده شده و سپس لوازم روششناختی واقعگرایی ارایه میشوند. نگارنده در این قسمت به ماده باوری، تحلیل و ترکیب گزارهها، و معناکاوی نومینالیستی مفاهیم اشاره کرده و چنین نتیجه میگیرد که اگرچه لویاتان مهمترین مرجع علم سیاست مدرن است، در این اثر بدین مهم پرداخته نشده که واقعیاتی چون منافع ملی و منفعت لویاتان چگونه از هم تفکیک میشوند، انسانهای ستمگر و وحشی چگونه قراردادی را امضا و اجرا میکنند و مهمتر اینکه آیا عقل محاسبهگر در توجیه همه رفتارها بشری قابل اتکا است؟