«عدالت به مثابه انصاف» عنوان مهمترین مقاله «جان رالز» (2002-1921) است که در سال 1958 میلادی منتشر شد(2). رالز در مقاله مذکور از دو پرسش و ارزش بنیادین بشر سخن گفت؛ برابری و آزادی، یعنی دو ارزشی که بدون آنها آدمیان فقیر و حقیر میشوند. نظریه عدالت به مثابه انصاف، پاسخی قابل توجه به این پرسش است که چگونه میتوان آدمیان را از تبعیض و تفتیش مصون داشت تا استعداد خود را شکوفا سازند؟ رالز جوابی به این پرسش داد که به تعبیری، اندیشه و فلسفه سیاسی را از خلاء موجود در دهههای 1950 و 1960 رها ساخت(3). باید دید پاسخ رالز چه مضمون و خصوصیاتی داشته که این چنین مهم و تعیین کننده قلمداد شده است. مقاله حاضر در صدد است ضمن تبیین ابعاد این مهم، دستاوردهای رالز در این خصوص را به بحث و فحص گذارده و در نهایت ابهامات و کاستیهای نظریه عدالت رالز را گوشزد نماید. برای نیل به این مقصود، ابتدا از اعتبار وجودی و اهمیت دیرینه بحث رالز سخن میگوییم و پس از آن به تشریح مفاهیم کلیدی فلسفه سیاسی راولز، نقش آنها در تکوین و تحکیم ثبات و در نهایت به یافتههای اساسی رالز در نظریه عدالت میپردازیم.