دانشیار گروه روابط بینالملل در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده
در فضای عملی روابط بینالملل، وضعکنندگان تحریم انگیزههای متفاوتی برای استفاده از این ابزار دارند. تغییر در سیاست برجامی دولت آمریکا یکی از موارد جالب توجه در این زمینه است. سؤال مقاله حاضر این است که نقطه عزیمت نظری تفاوت در دیپلماسی تحریمی دو دولت ترامپ و اوباما در قبال ایران با وجود تعهد این کشور به تعهدات برجام چه بوده است؟ فرضیه مقاله این است که در حالی که سیاست تحریمی دولت اوباما بیشتر مبتنی بر انگیزه متعهدسازی ایران به هنجارهای بینالمللی بود، انگیزه اصلی دولت ترامپ پیشبرد حداکثری منافع آمریکا فارغ از محدودیتهای حقوقی بینالمللی است. از این منظر، برجام برای دولت اوباما، توافقی کارآمد و برای دولت ترامپ، ناکارآمد تلقی شده است. فرضیه به لحاظ نظری بر دو نظریه واقعگرایی و لیبرالیسم درباره کارکرد تحریم در روابط بینالملل متکی است. این فرضیه به نحو تحلیلی- تبیینی و با تکیه بر دادههای معتبر بررسی خواهد شد.
قنبرلو, عبداله. (1397). مبنای نظری تحریمهای مربوط به برنامه هستهای ایران: مقایسه دیپلماسی دولتهای ترامپ و اوباما. فصلنامه مطالعات راهبردی, 21(80), 75-100.
MLA
عبداله قنبرلو. "مبنای نظری تحریمهای مربوط به برنامه هستهای ایران: مقایسه دیپلماسی دولتهای ترامپ و اوباما". فصلنامه مطالعات راهبردی, 21, 80, 1397, 75-100.
HARVARD
قنبرلو, عبداله. (1397). 'مبنای نظری تحریمهای مربوط به برنامه هستهای ایران: مقایسه دیپلماسی دولتهای ترامپ و اوباما', فصلنامه مطالعات راهبردی, 21(80), pp. 75-100.
VANCOUVER
قنبرلو, عبداله. مبنای نظری تحریمهای مربوط به برنامه هستهای ایران: مقایسه دیپلماسی دولتهای ترامپ و اوباما. فصلنامه مطالعات راهبردی, 1397; 21(80): 75-100.