تاریخجهان درقرن بیستم شاهد جنبشهای قومی دستهجمعی متعددی در کشورهای توسعه نیافته و درحال توسعه بوده است. برای نمونه میتوان حکومتهای دمکراتیک و دیکتاتوری از قبیل کانادا، بریتانیا، اسپانیا، هند، سودان،نیجریه، آفریقای جنوبی و اندونزی را نام برد.مقاله حاضر درپی ترسیم چارچوبی تئوریک است که به تبیین علل زمانبندی و اشکال جنبشهای قومی دستهجمعی بپردازد و آن را درمورد ایران به کار برد. درخصوص علل بروز خشونت سیاسی به طور کلی و جنبشهای قومی دستهجمعی بالاخص،مطالب گستردهای وجود دارد. این مطالعات شامل تحلیلهای کمّی (برای مثال،پروین 1973، ریچاردسون 1960، دویچ 1961، روسل 1966، میدلارسکی 1982، ناگل1974، سیگلمن و سیمپسون 1977) و تبیینهای کیفی (برای مثال، اکشتین 1964، برینتون1969، روزنا 1964، روبرتسون 1983 و ارسپرانگ 1984)میشود.