مفهوم حکمرانی خوب با شاخصها، دلالتها و پیامدهای زیاد در دو دهه پایانی قرن بیستم وارد قاموس علوم اجتماعی گردید و با پذیرش گسترده مواجه شد. با این حال ارتباط آن با امنیت ملی چندان مورد مداقه قرار نگرفت. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی و مقایسه سه مسأله زمینههای تکوین و اشاعه، ویژگیها و عناصر و پیامدهای اعمال حکمرانی خوب از بین موضوعات مختلف، رابطه نظری این ایده را با مفهوم امنیت ملی واکاوی میکند. با تحول حکمرانی به حکمرانی خوب و دگردیسی امنیت از کلاسیک به امنیت نوین و موسع، این دو مفهوم علاوه بر تقارن زمانی شکلگیری، دلالتهای کارکردی نیز یافته و مقوم یکدیگر شناخته میشوند و اجرای حکمرانی خوب به تحقق امنیت پایدار مدد جدی میرساند.