سئوال اصلی مقاله حاضر این است که چگونه حکومتهای مردمسالار دینی میتوانند به واسطه ساختار و ویژگیهای نظام سیاسی به صلحطلبی در عرصه سیاست خارجی گرایش یابند؟ در پاسخ، استدلال شده که در این نوع مردمسالاریها، صلحطلبی از دو مسیر امکان تحقق دارد. مسیر اول تعالیم دینی است که بر اساس آن اصل صلح یا خودداری از جنگ غیر از موارد دفاع محوریت مییابد. مسیر دوم نیز نقش پررنگ نهادهای مردمسالار در این نوع حکومتهاست که باعث میشود حکومت به خاطر حفاظت از منافع مردم ـآنچنان که در خواستههای آزادانه مردم نمود مییابدـ از اقدامات نظامی تهاجمی خودداری کرده و جنگ را به شرایط اضطراری دفاعی محدود کند. به منظور تبیین گویاتر قضیه به الگوی صلحطلبی مردمسالاری دینی در تجربه جمهوری اسلامی ایران اشاره شده است.