اندیشمندان پستمدرن سه گزاره روششناختی زیر را طرح و از این طریق شیوه شناخت و بررسی مناسبات اجتماعی را شدیداً متاثر ساختند: یک. تلقی جهان به عنوان متن و ضرورت تعبیر و تفسیر آن، دو. ابتنای دانش بر قدرت و ماهیت تاریخی حقیقت، سه. بیاعتمادی به فراروایتها. با سه گزاره فوق، مفروضات و حتی دستاوردهای نگرش پوزیتویستی مورد سؤالات جدی قرار گرفت؛ زیرا مطابق تجربه مشاهدتی پوزیتویستها اولاً جهان یک واقعیت و متضمن حقیقت دانسته میشد؛ ثانیاً دانش به صورتی مستقل و فارغ از مناسبات قدرت به دست میآمد و ثالثاً سلسله قواعد و قوانین قابل تعمیمی وجود دارند که فرازمانی و فرامکانیاند. مقاله حاضر با بررسی مهمترین نکتههای مطرح در شناخت پستمدرن، در پی یافتن پاسخ به این پرسش است که مطالعه در مسائل راهبردی و شناخت معنا و موازین امنیت چه مناسبتی با یافتههای روششناختی پستمدرن دارد. بر این اساس «روش تحلیل پستمدرن، مشروعیت تجدد و دستاوردهای آن را انکار میکند، اما بدیلی در باب راه رهایی از ناامنی مدرن را ارائه نمیدهد. نتیجه این نگاه ناتمام، بیاعتمادی افراد و گروهها به مراجع قدرت و تفسیرهای متداول در باب حقیقت است.»