مقاله حاضر با بررسی پدیده جهانیشدن و تلاش برای توضیح این پدیده به برآورد چالشها و فرصتهایی میپردازد که اسلام سیاسی در شرایط جدید با آن مواجه است. نویسنده رهیافت مناسب برای این بررسی را رهیافت مطالعات تحلیل گفتمانی میداند و بر این اساس به جای تلقی جهانیشدن به مثابه گفتمان واحد، معتقد است که تصویر جهانیشدن به منزله وضعیت جدید منازعه گفتمانی، توان توضیحدهندگی بیشتری دارد. از این منظر آنچه جهانی میشود نزاع گفتمانهاست و از اینرو گفتمانها درصدد معنابخشی به جهانیشدن و تقریر آن بر حسب مفصلبندی خود میباشند تا به گفتمانی مسلط تبدیل شوند. در این میان اسلام سیاسی نیز میتواند به مثابه گفتمانی قلمداد شود که دال محوری و مرکزی آن احیای هویت اسلامی در عرصه عمل سیاسی است. در این صورت در فضای جهانیشدن، اسلام سیاسی میتواند با فراخوانی به هویت مبتنی بر محوریت اسلام به عنوان دال برتر و کلمه نهایی در برابر هویتهای دیگر همچون مدرنیسم غربی عمل نماید. در واقع مدرنیسم به دلیل تمرکز بر زندگی مادی ـ دنیوی و کمرنگ ساختن ابعاد معنوی حیات بشری دچار بحران معنا شده و در معرض خطر از دست دادن سیطره گفتمانی است.