دیدگاههای نظری گوناگونی درباره جنگ، قدرت نظامی و امنیت وجود دارند که از منظری خاص و متفاوت به این مقوله میپردازند و هیچ یک به تنهایی پاسخ مناسبی به پرسشهای مطروحه نمیدهند. در این نوشتار امنیت، جنگ و قدرت نظامی از دیدگاه نظریات کلان روابط بینالملل یعنی رئالیسم، لیبرالیسم و نظریه نظامجهانی بررسی شده و در کنار آنها دیدگاه سازهانگاران به عنوان نظریهپردازان مناظره چهارم در روابط بینالملل نیز شرح داده شده است. در این چارچوب رئالیستها به قدرت سختافزاری نظامی توجه میکنند و جنگ را نظم طبیعی امور میدانند. در مقابل لیبرالها جنگ را تمایل طبیعی امور نمیدانند و ضمن توجه به قدرت نرمافزاری بر این اعتقاد هستند که میتوان از طریق توسعه ارتباطات اقتصادی و آزادی تجارت و نیز گسترش سازمانهای بینالمللی، ثبات و امنیت را ایجاد نمود و از جنگ اجتناب ورزید. نظریه نظامجهانی نیز روابط استثمارگرایانه اقتصادی و بیعدالتی در روابطبینالملل را علت اصلی جنگ و ناامنی میداند. مکتب سازهانگاری نیز به دنبال پیوند میان امور مادی و غیرمادی در مقوله امنیت است. این دیدگاه به تغییر نگرشها، تفسیرها و ادراکات توجه دارد و بین هویت، منافع و امنیت رابطه مستقیمی برقرار میکند. در تجزیه و تحلیل امنیت در سطح بینالمللی با ترکیبی از این نظریات مواجهیم زیرا هیچ کدام از آنها به تنهایی قادر به تبیین امنیت نیستند.