به تعبیر «کارل پوپر» مسأله شناخت از زمان دکارت به این طرف، سمت و سویی «ذهنی» یافته و لذا مشاهده میشود که «واقعگرایی» در ژرفای باتلاق مقدمات ذهنی ـ روانیگرفتار شده و اشتباهی بزرگ در حوزه معرفت رخ نموده که نتیجه آن اتکای بیش از حد به مقولهای ذهنی به عنوان «عقل متعارف» است. پوپر برآن بود که با رجوع به سنن مکتب ارسطویی میتوان به نگرشی واقعبینانه دست یافت که تصویری «عینی» از «حقیقت» را به ما بنمایاند. از این منظر نحله فلسفی موسوم به «اثباتگرایی» را باید دربردارنده طیفی از محققان ارزیابی کرد که به دنبال «عینیت بخشیدن» به مقولات سیاسی ـ اجتماعی بوده و در این مسیر درقالب گونههای متنوعی از «اثباتگرایی» (سنتی، مدرن، منطقی و…) ظهور کردهاند