آمریکاگرایی و آمریکاستیزی در دورة شوروی، تأثیر مستقیمی بر رفتار نخبگان و گروههای سیاسی این کشور داشت. این تأثیر مکرّر، به ناگزیر، در قالب عنصری از فرهنگ سیاسی شوروی، به دورة پس از فروپاشی آن منتقل و بر مشی نخبگان سیاسی، به ویژه بر رفتارهای سیاست خارجی آنها تأثیر گذاشت. در دورة یلتسین، تحت تأثیر نابسامانیهای هویتی و تسلط رویکردهای ایدئولوژیکی، تأثیر تأکید بر هر دو وجه این مؤلفه بر رفتارهای سیاست خارجی، به صورت دورههای متفاوت تعامل و تضاد با این کشور بروز یافت. در دورة پوتین، با معرفی آمریکا به عنوان بزرگترین مانع در مسیر احیاء قدرت بزرگ روسیه، روندهای آمریکاستیزانه، به ویژه در دور دوم وی به اوج رسید و پس از تجربة ناموفق همگرایی با آمریکا در قالب عملگرایی محافظهکار، رویکرد «مقاومت مستقیم» در برابر این کشور، در قالب عملگرایی تهاجمی، پی گرفته شد. نوشتار حاضر، در حد توان، با تمرکز بر دورة پوتین، به بررسی چگونگی این روندها خواهد پرداخت.