فرار مغزها و توسعه‌ اقتصادی‌ نظریه‌ و شواهد

نوع مقاله : مقاله علمی- پژوهشی

نویسندگان

پژوهشگر

چکیده

نظریات‌ جدید رشد درونزا به‌ گونه‌ای‌ چشمگیر تجزیه‌ و تحلیل‌ پیوندهای‌ موجود میان‌آموزش‌، مهاجرت‌ و رشد را بازسازی‌ کرده‌ است‌. چون‌ آموزش‌ به‌ مثابه‌ یکی‌ از متغیرهای‌ عمده‌تعیین‌ کنندة‌ رشد درازمدت‌ مطرح‌ شده‌ است‌. عموماً تصور می‌شود مهاجرت‌ مردم‌ همراه‌ با انتقال‌سطح‌ بالایی‌ از سرمایه‌ انسانی‌ ـ موسوم‌ به‌ «فرار مغزها» ـ به‌ زیان‌ کشورهای‌ مهاجر فرست‌ و به‌سود کشورهای‌ مهاجرپذیر است‌. (1) از آن‌ دیدگاه‌، موضع‌ سنتی‌ باگواتی‌،1 که‌ معتقد است‌ فرارمغزها یک‌ جلوة‌ منفی‌ برای‌ باقیمانده‌ جمعیت‌ کشور محسوب‌ می‌شود، از طریق‌ یافته‌های‌ ادبیات‌نوین‌ در حوزه‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ رشد مورد ارزیابی‌ مجدد قرار می‌گیرد و مآلاً با ملاحظات‌ مربوط‌به‌ این‌ که‌ نیروی‌ کار ماهر و غیرماهر مکمل‌ یکدیگرند، این‌ دیدگاه‌ تقویت‌ می‌شود. ارتباط‌ تجربی‌ چنین‌ موضع‌ و نگرشی‌ روشن‌ نیست‌؛ در واقع‌ گردآوری‌ داده‌های‌ مربوط‌ به‌ ترکیب‌ جمعیت های‌مهاجر از حیث‌ مهارت‌ برای‌ مجموعه‌زیادی‌ از کشورها در دوره‌های‌ گوناگون‌ بسیار دشوار است‌، امّابا استفاده‌ از میزان‌ مهاجرت‌ به‌ منزلة‌ متغیر جانشین‌، نمودار شماره‌ یک‌ نشان‌ می‌دهد که‌ شواهدی‌دال‌ بر رابطه‌ کاهنده‌ میان‌ رشد درآمد سرانه‌ و مهاجرت‌ در کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ وجود ندارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

فرار مغزها و توسعه‌ اقتصادی‌ نظریه‌ و شواهد

نویسندگان [English]

  • michel bin
  • feredric docayer
  • hylel rapoport
  • seyed mohammad kamal sarvarian
  1. .1 برای‌ مثال‌ هوگو و کیم‌ این‌گونه‌ نتیجه‌ می‌گیرند که‌ «فرارمغزها نرخ‌ رشد سرمایه‌ انسانی‌ مؤثر را که‌ دراقتصاد
    باقی‌ می‌ماند کاهش‌ می‌دهد و بنابراین‌ موجب‌ کاهش‌ دائمی‌ رشد سرانه‌ در کشور مبدأ (مهاجرفرست‌)،
    می‌شود»، میاگیوا بر این‌ بارو است‌ که‌ «برخلاف‌ این‌ پیش‌فرض‌ که‌ فرار مغزها به‌ افرادغیرمتخصص‌ در کشور
    مبدأ آسیب‌ می‌رساند،) در واقع‌ این‌ افراد برخوردار از سطح‌ متوسط‌ تواناییها ازپدیده‌ فرار مغزها زیان‌ می‌بینند.
    با توجه‌ به‌ آثار فرار مغزها برای‌ کشورهای‌ مهاجرپذیر، بوربایس‌ (1995)بررسی‌ای‌ را انجام‌ می‌دهد و شواهدی‌
    فراهم‌ می‌آورد و بر مبنای‌ آن‌ این‌ قضیه‌ را پیشنهاد می‌دهد که‌ «مازاددرآمد حاصل‌ از مهاجرت‌ می‌تواند بیشتر
    باشد اگر جریان‌ مهاجرت‌ صرفاً از کارگران‌ ماهر تشکیل‌ شده‌باشد.» (p.19)

    1. در مقاله‌ مربوط‌ به‌ استارک‌ و همکاران‌ وی‌ (1997)، سودآوری‌ و کسب‌ منفعت‌ از مغزها بستگی‌ به‌بازده‌
      مهاجرت‌ (دوره‌ سوم‌) کارگرانی‌ دارد که‌ بدواً نیمه‌ ماهر بوده‌اند و در آموزش‌ سرمایه‌گذاری‌ کرده‌اند(در خلال‌
      دوره‌ اول‌ زندگی‌)، آن‌ هم‌ به‌ منظور این‌ که‌ مهاجرت‌ کنند و با کارگران‌ دارای‌ مهارت‌ بالا در بازارنیروی‌ کار
      کشورهای‌ توسعه‌ یافته‌ همراه‌ شوند (دوره‌ سوم‌).
    2. برای‌ توجیه‌ وجود زمینه‌ عدم‌ قطعیت‌، دلایل‌ و شیوه‌های‌ گوناگونی‌ می‌توان‌ عرضه‌ کرد؛ روشن‌ترین‌شیوه‌ این‌
      است‌ که‌ شقوق‌ مؤثر مهاجرت‌، در مراجع‌ رسمی‌ کشورهای‌ مهاجرپذیر تعیین‌ می‌شوند (برای‌مثال‌ از طریق‌
      محدودیتهایی‌ همچون‌ سهمیه‌بندی‌)، مطابق‌ با معیارهای‌ داخلی‌ که‌ دقیقاً مهاجران‌ توان‌پیش‌بینی‌ آن‌ را ندارند.
      توجیه‌ دیگر، آگاهی‌ از این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ دوره‌ زمانی‌ نسبتاً طولانی‌ای‌ میان‌ دوتصمیم‌گیری‌ راجع‌ به‌ آموزش‌
      و مهاجرت‌ وجود دارد. در این‌ میان‌، حتی‌ اگر اولویتهای‌ افراد تغییر نکند(برای‌ مثال‌، آنها ممکن‌ است‌ یک‌ عامل‌
      تنزیل‌ ثابت‌ نسبت‌ به‌ پرداختهای‌ خارج‌ از کشور جهت‌ جبران‌هزینه‌های‌ روانی‌ مهاجرت‌، به‌ کار برند)، اما محیط‌
      مربوط‌ به‌ آنها دچار تغییرات‌ جدی‌ شود (مانند آن‌ که‌،آنها ممکن‌ است‌ فرصتهای‌ خانوادگی‌ یا شغلی‌ پیش‌بینی‌
      نشده‌ای‌ را به‌ دست‌ آورده‌ باشند.)
    3. ورود عامل‌ ریسک‌ گریزی‌ در این‌ مدل‌، به‌ وضوح‌ نتیجه‌ را تعدیل‌ می‌کند امّا اصل‌ و ماهیت‌ آن‌ را
      تغییرنمی‌دهد.
    4. اگر á≤aE باشد بازدهی‌آموزش‌برای‌ مشاهده‌چنین‌ پدیده‌ای‌حتی‌ در اقتصادهای‌باز کافی‌نیست‌.
    5. برای‌ مثال‌ یک‌ احتمال‌ این‌ خواهد بود که‌ عوامل‌ مهارت‌ ia را به‌ منزلة‌ یک‌ تابع‌ صعودی‌ از سطح‌
      متوسط‌سرمایه‌ انسانی‌ بنویسیم‌.
    6. بنابراین‌ یک‌ رهیافت‌ پویای‌ جامع‌، مستلزم‌ مدلسازی‌ بسیار دقیق‌ و دشواری‌ از رشد و تحول‌ بازده‌

    نسبی‌ انتظاری‌ ∂ф/∂l می‌باشد، امّا، چنین‌ مدلسازی‌ بسیار فراتر از حوصله‌ و حوزه‌ این‌ نوشتار است‌.

    1. البته‌ چنین‌ برآوردی‌ مستلزم‌ اطلاعات‌ بسیار بیشتری‌ راجع‌ به‌ داده‌ها است‌. همچنان‌ که‌ در بخش‌ 4.1 اشاره‌
      می‌شود، با توجه‌ به‌ مجموعه‌ داده‌های‌ موجود راجع‌ به‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ ما با یک‌محدودیت‌ شدید
      مواجهیم‌. به‌ علاوه‌، تخمین‌ یک‌ مدل‌ ساختاری‌، متضمن‌ استفاده‌ از تکنیکهای‌ دقیق‌تر وپیچیده‌تری‌ است‌. یک‌
      نمونه‌ طبیعی‌ از این‌ تکنیکها در این‌ مورد روش‌ گشتاورهای‌ تعمیم‌ یافته‌ می‌باشد که‌در برآورد معادلات‌ بدست‌
      آمده‌ از برنامه‌های‌ بیشینه‌سازی‌ کاملاً مناسب‌ می‌نماید. در آن‌ صورت‌، آزمون‌مدل‌ برای‌ تصریح‌ نادرست‌ ناشی‌ از
      مثلاً، یک‌ شکل‌ ساختاری‌ غلط‌ امکانپذیر خواهد بود. با وجود این‌،چنین‌ شیوه‌ای‌ مستلزم‌ استفاده‌ از متغیرهای‌
      ابزاری‌ است‌؛ در عوض‌، این‌ شیوه‌، شرایط‌ متغیر مورد نیاز درسطح‌ تجربی‌ را افزایش‌ می‌دهد.
    2. برای‌ مثال‌ نگاه‌ کنید به‌: هال‌ و جونز (1998).
    3. یک‌ دترمینان‌ مشابه‌ از مهاجرتهای‌ بین‌ منطقه‌ای‌ را بارو و سالا - ای‌ - مارتین‌ (1995، فصل‌ 11)پیشنهاد
      می‌کند.
    4. نتایج‌ این‌ مرحله‌ در این‌جا گزارش‌ نمی‌شود امّا در صورت‌ درخواست‌ قابل‌ طرح‌ است‌.
    5. اعداد داخل‌ پرانتزها ضریبهای‌ t هستند.
    6. تصور می‌شود که‌ در مجموع‌، نرخ‌ مهاجرت‌ واقعی‌، احتمال‌ تصمیم‌ افراد به‌ مهاجرت‌ را نیز شامل‌ شود(p در
      مدل‌ نظری‌ ما) - برآورد دقیق‌تر این‌ احتمالات‌ در آینده‌، نیازمند داده‌های‌ افراد و استفاده‌ از یک‌مدل‌ درست‌ و
      صادق‌ برای‌ نمونه‌ است‌؛ متأسفانه‌، چنین‌ مجموعه‌ داده‌هایی‌ موجود نیست‌. نیز توجه‌ کنیدکه‌، در حالی‌ که‌ سهم‌
      عوامل‌ (افراد) باقیمانده‌ در زمان‌، در مدل‌ تئوریک‌ ما درونزا است‌، نرخ‌ مهاجرت‌ درمدل‌ آماری‌ دو معادله‌ برونزا
      است‌. در عوض‌، این‌ ساده‌سازی‌ تضمین‌ می‌کند که‌ هیچ‌گونه‌ شکل‌ شناسایی‌در تخمین‌ معادله‌ (10) به‌ وسیله‌
      مربعات‌ دو سطحی‌ وجود نداشته‌ باشد.
    7. بررسی‌ آثار پویا نیازمند استفاده‌ از داده‌های‌ پانل‌ است‌ یعنی‌ استفاده‌ همزمان‌ از داده‌های‌ زمانی‌ ومقطعی‌.
      فقدان‌ سریهای‌ زمانی‌ منطبق‌ با سطوح‌ سرمایه‌ انسانی‌، چنین‌ تحلیلی‌ را غیرممکن‌ می‌سازد. به‌علاوه‌، ثابت‌
      می‌شود که‌ برخی‌ متغیرها (مانند سطح‌ آموزش‌ یا نرخ‌ مهاجرت‌) سال‌ به‌ سال‌ سکون‌ بسیاربالایی‌ از خود بروز
      دهند. این‌ واقعیت‌ مبین‌ این‌ مطلب‌ نیز است‌ که‌ چرا در تحلیلهای‌ تجربی‌ معمولاً ازداده‌های‌ متوسط‌ استفاده‌
      می‌کنند.
    8. به‌دلیل‌(مقادیر)منفی‌برای‌ برخی‌نرخهای‌ رشد متوسط‌، معادله‌(10) در سطوح‌،برآوردمی‌شود.
    9. یکبار دیگر،وضعیت‌ به‌همین‌ شکل‌خواهد بود اگر بتوان‌ بر تکنیکهای‌ داده‌های‌ پانل‌ تکیه‌کرد.