قیامهای مردمی در منطقه عربی، از جهت گسترش سریع و زنجیرهوار آن و سرعت وقوع، موجب حیرت ناظران مسایل خاورمیانه و جهان عرب شد. در این مقاله استدلال می شود که در ورای حوادث مزبور، اعتراض به آنچه هشام شرابی «پدرسالاری جدید» خوانده، قرار داشت. علت گسترش سریع حوادث نیز همین بود. از سوی دیگر، بهرغم شباهتها، بین حکومتهای عربی تفاوتهایی هم وجود داشته و اختلافاتشان در مواردی چون میزان وجود و حضور نهادهای جامعه مدنی، پیوندها و ارتباطات جهانی حکومتها، شخصیت رهبران اتوکرات و مستبد عرب، مداخله و عدمِ مداخله قدرتهای(بزرگ) خارجی و ساخت اجتماعی(قبیلگیبودن و نبودن آن)، از عوامل مؤثر بر شیوه تعاملِ دولتها با توده مردم و معترضین بوده است. بر این اساس، هر چه کشوری از عناصر پدرسالاری دورتر شده و به اجزاء دموکراتیکتر حکومت افزوده شده است، از برخوردهای خشنتر و خونریزی کاسته شده و اعتراضها با کمترین برخورد خشونتبار و مسلحانه همراه بوده است.