رابطة امنیت، سیاست و استراتژی همواره موضوع بحث و مجادله علمی بوده و تعیین مرزهای میان این مفاهیم و یا حدود و ثغور حوزههای مطالعاتی آنها، نتیجه و ماحصل این مباحثات و مجادلات علمی است. در این مقاله زمینههای تاریخی تحول مفاهیم مذکور بررسی شده و بر اساس چهار گفتمان سنتی، فراسنتی، مدرن و فرامدرن، رابطه آنها با یکدیگر مورد پردازش و تحلیل قرار میگیرد تا بخشی از ابهامات و پیچیدگیهای مفهوم امنیت توضیح داده شود. در واقع وابستگی مفهوم امنیت به مفاهیم سیاست و استراتژی و تداخل حوزه مطالعات امنیتی با حوزههای مطالعات سیاسی و استراتژیک ـ به عنوان مفروض بنیادین ادبیات موجود مطالعات امنیتی ـ در این نوشتار به چالش گرفته میشود و نویسنده در پاسخ به این پرسش که رابطة مفهوم امنیت با مفاهیم سیاست و استراتژی از حیث تقدم و تأخر زمانی چگونه بوده است؟، این فرضیه را به آزمون میگذارد که میان مفاهیم امنیت، سیاست و استراتژی تقدم و تأخر زمانی وجود ندارد و تحول تاریخی ـ گفتمانی این مفاهیم حاکی از تقارن زمانی آنهاست.