کوشش برای نگهبانی از «هویت»، فصل مهمی از نظریهپردازی در روابط بینالمللی را به خود اختصاص داده است. تبدیل پاسداری از هویت به دستور کار سیاست خارجی و مطالعات راهبردی، بیش از همه ناشی از موجی است که پهنه عمل آن فراملی و جهانی است. در این میان نظریه جدیدی از سوی باریبوزان و الویور طرح شده که تحلیل ملی و جهانی از امنیت ملی را مخدوش دانسته و آن را مسئول ناامنی بیشماری میداند که جهان امروز را در برگرفته است. آن دو ضمن نقد تحلیلهای رئالیستی و جهانگرایانه، که بر ریشه ملی و جهانی ناامنی و بیثباتی تأکید دارند، بر بافت منطقهای بسیاری از معادلات راهبردی تأکید نمودهاند. بر اساس این نظریه، کشورهای جهان را باید در قالب شش مجموعه امنیتی دستهبندی و سپس مسایل هر منطقه یا منظومه را تئوریزه کرد. آنچه در این مقاله میخوانید اصول «نظریه بافتار منطقهای امنیت» و رهاوردهای آن در حوزه مطالعات راهبردی است. مهمترین ویژگی نظریه مذکور این است که برای قدرتهای منطقهای (مانند ایران) به واسطه هویت دیرینه، مداومت تاریخی و ظرفیت الگوپردازی، اعتبار تئوریک قایل است و نظریات جهانگرایانه و ناسیونالیستی را تقلیلگرا میشمارد.