شکلگیری محیطهای جغرافیایی که توانایی پذیرش اجتماعات انسانی را دارند، از موقعیت جغرافیایی (مطلق و نسبی) آنها تأثیر میپذیرد. تنوعات محیطی برآمده از ناهمسانیهای موقعیتی، به پیدایش فرهنگهای متفاوت میانجامد. ظرفیتهای محیطی نقش اساسی در تراکم, پراکنش و الگوی برهمکنشی اجتماعات انسانی ایفا میکنند. انسان نیز به عنوان موجودی آفریننده و اندیشمند کوشیده تا متناسب با توانش محیطی به آفرینش محیط مطلوب خود بپردازد.این مقاله بر آن است تا از منظر دو مکتب جبرگرایی و امکانگرایی، پیامدهای محیط را بر فرهنگ اجتماعات انسانی مورد بررسی قرار دهد و از این منظر به واکاوی اثرگذاری محیط و موقعیت جغرافیایی بر فرهنگ ایرانی بپردازد. این بررسی نشانگر آن است که شرایط برگرفته از موقعیت نسبی / مطلق، الگوی تنوع و ناهمسانیهای برآمده از این شرایط موقعیتی، فرهنگ ایرانی را دارای مشخصاتی نموده که زمینهساز نوعی بیثباتی و ناآرامی است. از اینرو بنیادهای جغرافیایی فرهنگ ایرانی بر گونهای بیثباتی قرار گرفته و این بیثباتی، شکل دهنده تاریخ تحولات ایران بوده است. مقاله بر این نکته تأکید دارد که شکلگیری فرهنگ ایرانی به شدت از موقعیت (مطلق و نسبی) متأثر بوده و جبرگرایی محیطی در پیدایش منشهایی چون خودکامگی عملی و فکری در فرهنگ ایرانی دخیل بوده است.