دانش مطالعات استراتژیک در ایران در تعامل با تحولات سیاسی- اجتماعی در سطوح داخلی، منطقهای و بینالمللی تکوین یافته و تغییر در این مؤلفهها روند شکلگیری و ماهیت آن را تحت تأثیر قرار داده است. با مفروضدانستن رابطه دانش- قدرت، استدلال نویسنده این است که به تبع تحول از نظام سیاسی پهلوی به جمهوری اسلامی در سطح داخلی، تغییر از نظم منطقهای غربمحور به نظم غربگریز و دگرگونی نظام بینالمللی از دوران جنگ سرد به دوران پسا جنگ سرد، امکان شکلگیری و تکوین مطالعات استراتژیک مبتنی بر آموزههای اسلامی- ایرانی بیش از گذشته فراهم شده است. در واقع، نویسنده با بررسی نحوه پیدایش و سیر تکوین مطالعات استراتژیک در ایران بر مبنای رویکرد سازهانگارانه، درصدد است نشان دهد چگونه به واسطه تحول در مناسبات قدرت داخلی، منطقهای و بینالمللی، مبانی هستیشناسی دانش مطالعات استراتژیک در ایران و به تبع آن، مبانی معرفتی و روشی آن دستخوش تحول و دگرگونی شده و زمینه برای سخنگفتن از رویکرد بومی بر مبنای مؤلفههای اسلامی- ایرانی فراهم شده است.