نظریات روابط بینالملل برای نشاندادن تأثیر ماهیت و ساختار روابط بینالملل از سازوکار جامعهپذیری دولت استفاده میکنند. آنها با استفاده از این استعاره نشان میدهند ساختار و ماهیت نظام بینالملل چگونه رفتار دولت را تغییر یا شکل میدهد. نوشتار حاضر با طرح این مسئله در قالب دو نگرش خردگرا و سازهانگار به این موضوع میپردازد که این دو نگرش چه برداشتی از مفهوم جامعهپذیری دولت دارند و چه راهبردهایی را برای جامعهپذیری دولت مطرح میسازند؟ این نوشتار با بررسی دستگاه نظری این دو نگرش نشان خواهد داد که تفاوت در مبانی معرفتشناسی و هستیشناسی موجب گردیده آنها تفاوت اساسی با یگدیگر در خصوص ماهیت جامعهپذیری و راهبردهای مناسب برای جامعهپذیرسازی دولت داشته باشند.