جامعه ایران متناسب با تحولات ساختاری در مناسبات اجتماعی و باورهای فرهنگی (به ویژه در کلان شهرها) در شرایط مدرنیته قرار گرفته است و این شرایط، مطالعه در خصوص وضعیت جنبشهای جدید اجتماعی در کشورمان را ناگزیر میکند. به واقع جنبشهای اجتماعی از نمودهای جهان جدید به شمار میرود و صاحبنظران پدیداری و تأثیرگذاری آن را محصول تعامل میان تغییرات ساختاری و هویتها میدانند. بدین معنا که تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی در سطح ساختارها به مثابه متغیر مستقل میتواند جنبشهای اجتماعی بعنوان متغیر وابسته را بازتولید نماید. بر این اساس در مقاله حاضر تلاش شده است با ارائهنمائی آماری از تغییرات فرهنگی و ساختاری در ایران کنونی و برمبنای تئوری ماریودیانی، شکلگیری تضادهای هویتی و شبکههای غیررسمی حول آن تضادها بازشناسی شوند. این زمینهها را میتوان در چالشها و مسائلی چون مسائل زنان، حرکتهای دانشجوئی، مسائل قومی، دموکراسیخواهی، سبکهای نوین زندگی و شکاف نسلی مشاهده نمود.