اگرچه نظام بینالملل، تا کنون، شاهد سلطه مطلق یک و تنها یک قدرت مسلط در همه عرصههای سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی نبوده، اما تلاشهای نظری متعددی برای تبیین وضعیتهای متصور برای چنین نظامی صورت گرفته است. سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که «صورتهای نظری ممکن برای نظام بینالمللی که بر محور یک قدرت برتر قرار دارد، چه میباشند و ویژگیهای اصلی آنها و نحوه تعامل بازیگران درون سیستمی چگونه خواهند بود؟» اکثر نوشتارها در این زمینه، تنها دو نظام تکقطبی و هژمونیک را واجد ویژگی تکقدرتمحوری میدانند. مقاله حاضر ضمن بررسی این دو گونه اصلی، گونه سومی از نظام تکقدرتمحور را به عنوان نظام امپراتوری (که متفاوت از نوع سنتی آن است) مطرح میکند. بنابراین، نویسنده تلاش میکند منطق حاکم بر روابط درونی، منافع قدرت مسلط و جنس روابط اجتماعی (ساختار شبکه اجتماعی) پدید آمده در هر یک از سه نظام تکقدرتمحور تکقطبی، هژمونیک و امپراتوری را بررسی و مقایسه نماید.