ملتسازیهای مدرن در قرن گذشته، با دو چالش عمده فرهنگی در جوامع جهان سومی و در حال توسعه مواجه بودهاند: چالش مذهبگرایی در برابر سکولارسازی اجتماع و سیاست و چالش هویتطلبی قومی و فرهنگی در مقابل پروژه همسانسازی فرهنگی و زبانی. جامعه ایرانی نیز همانند اکثر جوامع غیرغربی که شاهد تجربه مدرنیزاسیون برونزا و کارگزارانه از جانب دولت و به تقلید از الگوی غربی بودهاند، در تاریخ معاصر خود با چالشها و بحرانهایی از مجرای دو مسأله عمده مذکور دست به گریبان بوده است. چنین پدیدهای، اتخاذ سیاستی نوین را برای مدیریت راهبردی تنوع فرهنگی – قومی ضروری میسازد؛ سیاستی که بر پایه آن، یکپارچگی و همبستگی ملی به شیوهای درونجوش، ساختاری و پایدار، تأمین گردد. چنین رویکردی به جای طرد تنوع قومی – فرهنگی، بر پایه تحقق حقوق شهروندی و تعریف هویت ملی بر مبنای وحدت در عین کثرت، استوار است.